آفت اسلامگرایان لیبرال زده در کشتزار بیداری اسلامی و نهضت مجاهدین ( 3 )

ساخت وبلاگ

 

آفت اسلامگرایان لیبرال زده در کشتزار بیداری اسلامی  و نهضت مجاهدین  ( 3 )

کاتب : ابوحمزه المهاجر هورامی

 

اسلامگرایی لیبرال زده  یکی از نشانه های  بارز تجزیه طلبی  و تفرق است و از اساس با اسلام و شریعت در تضاد است . اسلامگرایی  لیبرال زده   پدیده ایست منفی و مضر  که نتیجه اش بطور عینی فقط کمک به دشمن است ؛ به همین دلیل است که دشمنان خارجی و مرتدین محلی از وجود اسلامگرایان  لیبرال زده   در میان ما اظهار خوشحالی و رضایت می کنند . این ماهیت واقعی اسلامگرایان  لیبرال زده   است ، اسلامگرایان  لیبرال زده  در صفوف مجاهدین و بیداری اسلامی هیچ جایگاهی  نباید داشته باشند .

ما باید در پناه شریعت عالمگیر اسلام که مثبت تمام است بر اسلامگرایان  لیبرال زده  که بار منفی به خود گرفته اند پیروز شویم .یک شخص مسلمان مجاهد باید طبق فرمایش رسول الله صلی الله علیه و سلم ، رک  و صادق باشد و فعالانه مصالح جهاد و مبارزه را ارزشمندتر از جان خود بداند و منافع شخصی خودش را تابع منافع و مصالح نهضت و عقیده اش گرداند . یک مجاهد مبارز باید همیشه و در همه جا بر روی اصول صحیح پافشاری کند و بر علیه هرگونه فکر نادرست بطور خستگی ناپذیر مبارزه نماید ،تا آنکه زندگی ریشه دار نهضت و جماعت را مستحکم، و رابطه ی جماعت و نهضت را با مردم استوار گرداند . او باید به عنوان یک وظیفه ی مبارزاتی به جماعت و مردم بیشتر از هر شخص  دیگری توجه نماید ، باید آنچه را که برای خود می پسندد برای دیگران هم روا بداند . تنها در چنین صورتی است که او را می توان یک فرد مجاهد نامید .

همه ی مجاهدین صادق ، وفادار ، فعال  و شرافتمند باید برای مبارزه علیه گرایشهای   لیبرال زدگی برخی از افراد و حتی گروهها و احزاب منتسب به اسلام  متحد شوند و بکوشند که با منهج اهل سنت و از طریق فرقه ی ناجیه آنانرا به راه راست هدایت کنند . این یکی از وظایف  قیام ما در جبهه ی عقیدتی و ایدئولوژیکی است .

بیماریهایی چون لیبرال زدگی ، یونانی زدگی (معتزله و..را به وجود آورد )، هندی زدگی (مولد مذاهب بومی هندی چون سیکها و...و بوجودآورنده ی فرق مختلف تصوف گردید ) ، ایرانی زدگی ( جریانات حلولی فره ایزدی در فرق یزیدی یا ایزدی ، دروزی ، اسماعیلی، علی اللهی ، ابومسلم خراسانی و..را تولید کرد ) و... آفتهایی هستند که همچون یک آزمایش جهت قدرتمند تر شدن جریان مبارک فرقه ی ناجیه و بیداری اسلامی در هردوره ای  تحت عناوین مختلفی ، و همگام با اندیشه های بشری که مد روز بوده اند، وجود داشته اند و قعطعا در آینده نیز  که چیز دیگری مد شد با نام و عنوان دیگری وجود خواهند داشت .  پس ؛ یک مسلمان از این دشمنان سنتی اسلام هراسان و دستپاچه نمی شود ، بلکه با نگرشی به گذشته ی خیانت آلود و ویرانگر آنها ، وبا مطالعه ی تاریخ مبارزاتی اهل سنت در برخورد با این جریانات انحرافی ، با هوشیاری و مبارزه ای فعال به نبرد سرنوشت ساز خود ادامه می دهد . با این وجود، این بیماری را نباید با محدودیتی که عده ای از مسلمین در آن گیر کرده اند ، یکسان و هم نوع دانست .

عده ای از مسلمین وجود دارند که در ظروف و شرایط زمانی و مکانی ویژه ای گیر می افتند که برای بعضی از ناظرین، شبهاتی به وجود می آید که : نکند اینها هم جزو همان بیماران باشند ؟

ما بايد موضعمان نسبت به مؤمنين كاملاً قرآني و ديني باشد زماني كه مؤمنين مسلمان را گوشه گير و فعال در مبارزه نمي بينيم بايد بدانيم كه :

در وضع موجود و در هر زمان و مكاني ، قطعاً در برخورد با هر منكري سه راه بيشتر وجود ندارد :

1-از بين بردن منكر با دست

2- در صورت عدم توانايي يا فراهم نشدن وسايل براي تغيير دادن يا از بين بردن منكر با دست ، با زبانش آن را انكار نموده و در پي انهدامش بر آيد .

3- اگر نتوانست آنرا با دست و زبانش تغيير دهد يا از بين برد ، قلباً آن را ناپسند و منفور دانسته و انكار كند .كه طبعاً عمل هم تابع قلب و درون است .در این مرحله مبارزه شخص فقط به خودش محدود مي گردد و اين مخالفت وي به ديگرا ن منتقل نمي گردد، كه اين پايين ترين و كمترين درجۀ ايمان است. در هر سه روش جدايي و كناره گيري و عدم همكاري با منكر در هر شيوه و قالبي  امر شده و اصلاً وجود ندارد ( چون در آن صورت به ابن الوقتيهاي رنگارنگ و صفاتشان تمايل يافته مي شود)

((من رأي منكم منكراً فليغيره بيده،فإن لم يستطع فبلسانه،فإن لم يستطع فبقلبه وذلك أضعف الإيمان)) بيننده اي كه آن عالم و دانشمند را در برابر اين همه منكرات ضد انساني (( ساكت و گوشه نشين )) مي بيند بايد چنين پندارد كه از بين بردن آن منكر و عمل ضد اسلامي با دست و زبان براي آن شخص عالم و دانشمند ممكن نيست اما قلباً آن را زشت و ناپسند مي داند ، چون ما به درون قلب وي آگاه نيستيم اما عدم همكاري و گوشه نشيني وي را كه مي بينيم واين هماهنگي ميان گفتار و عمل برايمان حجت مي گردد . ( علاوه بر عقاید توحیدیش ، این عدم همکاری و گوشه نشینی وی یکی از بارزترین علایم ظاهری تشخیص وی از اسلامگراهای لیبرال زده است ) . بايد بدانيم كه گمان نيك بردن نسبت به مؤمنين امري واجب است و توجيه و تفسير نمودن كار آنها ، در جهت صحيح حتي الامكان خود يك نوع تقويت نمودن مسلمانان مؤمن و در كل مؤمنين جهان مي باشد.

(( من احب الله و ابغض لله و اعطي لله فقد استكمل الايمان ))

مؤمنين بايد به واقعيتي كه دشمنان اسلام كاملا به آن يقين داشته وتمام اسباب سركوبش رافراهم كرده اند،يقين واطمينان داشته باشند كه ايمان به لا اله الا الله وعمل صادقانه به مقتضاي آن منبع قدرت حقيقي است و سنن الهي شوخي بردار نيست ومؤمنين به سبب مخالفت يا موافقت با اين منبع عظيم در تحقق آن دخالت دارند (166-165ال عمران ).

 اين خيزش و نهضت ديني اسلامي يك تحرك و خيزش جهاني است و هر آنچه در اوست مولود نيروي انكار ناپذير آموزه هاي ديني است . ....و چنانچه پيداست آنچه كه در قرآن و روش پيامبران صلي الله عليهم اجمعين و سابقين الاولون بر آن تأكيد شده است عمل و انجام كار است . و آنچه مقبوليت يافته و مهمتر است ، انجام عمل و كار صحيح و نيكوست . واگر با اعمال جاهلانه خود آناني را كه تنها براي رضاي خدا وي را سحرگاهان و شامگاهان مي خوانند از حركات جهاني اسلام طرد نماييم قطعاً خواسته يا ناخواسته در رديف ظالمين قرار خواهيم گرفت ( انعام 54 52)

به خاطر بياوريد اگر برادران و خواهران مؤمن را طرد نماييم چه كسي از جانب خداوند به عنوان ياري دهنده ما باقي خواهد ماند؟ ( هود 35-34) چون يكي از آيات الهي اين است كه مؤمنين از جانب خداوند ياري دهنده همديگرند و وسيله ياري رسانيدن قدرت الهي . نبايد بي خبر بودن مؤمنين را ابزاري جهت طرد يا نسبت دادن تهمتهاي آنچناني به او قرار دهيم :

هنگامي كه بلال رضي الله عنه  دو پيمانه از چيزي را ( خرماي رومي ) در مقابل يك پيمانه از همان چيز ( خرماي جديد) فروخت پيامبر خدا صلي الله عليه و اله وسلم به او امر كرد كه اين كالا را بر گرداند و هيچ كس از ياران پيامبر عليهم السلام و خود پيامبر صلي الله عليه واله وسلم او را متهم به رباخواري نكردند و كسي سخناني را كه در مقابل رباخوار گفته مي شود ، مانند فاسق بودن و لعن و غصب به او نسبت نداد. زيرا از حرام بودن آن بي خبر بود . و اين بزرگترين دليل است جهت شناخت مردمان موجود كه اکثرا خواهان دینند اما در ردیف و در موقعيت ناآگاهان قرار گرفته اند و از اسلام جز نام و اسمي بوئي نبرده اند  چه رسد به اينكه آن را ديده يا وصف حقيقي آن را از بيان اين همه دروغ و خيانت شنيده باشند. در نتيجه جهلشان را ابزاري جهت طردشان و توليد تفرق بيشتر نمي نماييم

اسلام نخست از طریق کاشتن بذر ایمان در دلها سعی دارد سرهای پر شور و اندیشه های حماسه آفرین پدید آورد .

دلهائی بسازدکه ، براه می افتد ، تلاش و مبارزه می نماید و در این راه سر از پا نمی شناسد ، شعارش این است ما صرفاً به تکلیف الهی و دینی خود عمل می کنیم  یا بر دشمنان غلبه می کنیم یا شهید می شویو که در هر صورت پیروزی با ماست ، اگر زنده ماندیم پیروزی است و اگر شهید شوم باز پیروزی و بهشت است . آنهم نه بهشتی که در آن حور وقیصر است بلکه بهشتی که علاوه بر آن، نشان دهنده رضای خداست و این از همه ی نعمتهای آن برتر و والاتر است .

راه برای مسلمین و مؤمنین آزادی خواه روشن است . خدا را در برابر خود می بینیم که خریدار جان و مال ماست . وعده ی او بر حق است و بشارت او درست و قطعی است . مؤمنیم که کسی بهتر از خدا وفادارتر از او در اجرای عهد خود نیست ، چنانکه می دانیم در صدر اسلام مسلمین مؤمن آرزو می کردند که ای کاش هزارن جان داشتند تا همه را در راه هدف فدا سازند .

تکامل بخشیدن به مبارزه مستلزم تکامل دادن نیروی مبارزه و شخص مبارز است . این تغییر به نوبۀ خود متنوع بوده و نخستین مرحله اش تغییر معرفتی در خویشتن است . باتکامل ایمانی و معرفتی ، انسان آگاهیش را در جهان سه گانۀ :

1-    شناسایی دین ونیروهای آن .

2-    شناسایی نفس .

3-    وشناسایی خصم  و دشمن

بسط می دهد و کلیه دگرگونیهایی که انسان بعداً ایجاد می کند و منجمله نابودی خصم یا سازگار کردنش ، بر مبنای همین دگرگونی یعنی تکامل ایمانی و معرفتی استوارند . پس در می یابیم که هر مبارزه ایی که انسان بر ضد خصمی انجام می دهد از تکامل ایمانی و معرفتی وی نسبت به همان خصم جدایی ناپذیر بوده و ضمناٌ میان معرفت انسان نسبت به هر خصمی با

پیروزی وی و کمالش در برابر همان خصم رابطۀ مشخص دارد .

بدون و جود روحیه انقلابی ، تاکتیک انقلابی را نمی توان بکار گرفت . یک انقلابی و آزادیخواه مسلمان در هیچ زمینه ای به اندازه تعیین اسلوبهای عمل انقلابی محتاج روحیه و ایمان خلاق نیست . بدون داشتن تصور و تدبیر ، انقلاب و دگرگونی اساسی نخواهد توانست پیروز شود .

بسیاری از انقلابیون و جماعتهای سکولاریستی، حکومتهای جباری را که علیه ملت مسلمان و یا دیگر ملل مسلمان ، اقدام می کنند را مورد حمله قرار داده و چیزهای بدی به آنان می گویند . اما اینها نیز مثل هرکس دیگری اند .

کمبودهای زیادی دارند ، فاشیستند و ما از آنها بیزاریم . ما علیه این سران نمی جنگیم ، ما علیه ستم و استثمار اینها نبرد می کنیم . ما دچار این توهم نیستیم که اگر این سران فاسد از بین بروند ، استثمار و استعمار این حکومتها نیز ناپدید خواهد شد ، ما با توجه به آیات قرآن و سنت صحیح و تصفیه شده توسط قرآن و سیرۀ قرآنی سابقون الاولون و با عمل به آنان دچار هیچگونه خام اندیشی و خیالبافی های مستانه نخواهیم شد .

ما نسبت به خدا وسپس  مسلمین جهان و مستضعفین و ملت مسلمانمان متعهدیم ، ما برای آزادی کامل ملتمان مبارزه کرده ، و نجنگیده ایم که فقط پرچمی در سرزمینمان به اهتزاز در آوریم و سرودی ملی داشه باشیم ؛ ما مبارزه می کنیم که دیگر « توهین » بر دین و سرزمین اسلامیمان حاکم نباشد تا مردمان ما که قرنها کشته داده اند و دستخوش تحقیر بوده اند دیگر بوسیله ی ظالمین سرکوب و استحمار نشوند .

 نه فقط توسط اروپائیان و شرقیان و امپریالیستهای سکولاریست جهانخوار ، نه فقط توسط حاکمان فاشیست هندی ، روس و .... ترک و عرب ، فارس وکردو .... زیرا ما استکبار و اتراف یا استثمار و یا استثمارگر را با زبان و مرام قاطعی نمی کنیم ، بلکه هیچگونه ظلم وتوهینی را در سرزمین اسلامیمان نمی خواهیم حتی بوسیله هم زبانان و همنژادهایمان .

 

 

 

والحمدلله رب العالمین

                                                                             والله اکبر

                                                                            ابو حمزه المهاجر هورامی

اتحاد مردمی هورامان علیه سکولاریستهای مرتد...
ما را در سایت اتحاد مردمی هورامان علیه سکولاریستهای مرتد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مجاهد نوسودی jihadehawraman بازدید : 287 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1391 ساعت: 12:06